فجر خونبارمجید رستندهزمان از حركت ايستاد و بهتي عميق همۀ كائنات را فراگرفت! چه شده است؟ آيا باوركردني است كه اين رفتار ناجوانمردانه اتّفاق افتاده باشد؟ آيا ميتوان ادّعاي عدالت و حقّانيّت داشت و با مظهر روشن حق و عدالت دشمني ورزيد؟ آيا باور كنيم كه شريفترين و برترين انسان آماج حملۀ شقيترين فرد قرار گرفته است؟ آيا باور كنيم كه كودكان يتيم و بيسرپرست و نيازمندان و پناهجويان بار ديگر حامي و سرپرست خود را از دست دادهاند؟اینک غربت علي به كمال رسيد. او كه در عصر خويش غريب و تنها بود و اذهان و افكار ظرفيت درك و فهم او را نداشتند در ميان انبوه «اشباه الرجال و لا الرجال[1]» غريبانه زيست و غريبانه به شهادت رسيد و همۀ تاريخ و بشريّت راستين را در ماتم غربت خويش عزادار كرد. اينك ماييم و غم غربت او، ماييم و غم هجرت او.اي علي!تو در عصر خويش غريب بودي و در ديگر قرون هم غربت بسيار كشيدهاي! امّا اینک كه آن قامت راست و استوارت در بستر آرميده است، معاويهها را خوشحال ميكند؛ چرا كه عدالت را مضروب و در بستر ميبينند.اي علي!تو انساني بينظير و «حقيقتي بر گونۀ اساطير» هستی و همواره دشمنان از سايهات در هراساند.امروز همه انسانهاي حقيقتخواه و نيازمندان و دردمندان، غم فراق سنگين تو را بر دوش خویش حمل ميكنند و هنوز هم در تحيّري دردناك به سر ميبرند.شگفتا از وجود با عظمت تو!تو کیستی؟اي علي!زماني تو در نبردهاي هولناك بدر و احد و خيبر و ... با خشم مقدّست دشمنان را از پاي در ميآوردي و با دستان پرتوان و خيبرگشايت همۀ دشمنان را در هم ميكوبيدي و مأيوس ميكردي و بر اثر پایمردی و رشادت بیمانندت در دفاع از دین خدا و رسول خدا k، ندايی ملكوتي بر آسمان هستي طنينانداز ميشد:لافَتي اِلاّ عَلي لاسَيفَ ا پردیس فرهنگ و ادب...
ما را در سایت پردیس فرهنگ و ادب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : majidrastandeho بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 8 خرداد 1401 ساعت: 5:22